اورژانس بیمارستان امدادی (شهید کامیاب) در یک روز پرحادثه را تصور کنید. صدای چرخهای برانکارد و نفسهای به شماره افتاده مردی زیر ملحفههای غرق در خون را میشنوید؛ مردی که استخوانهایش در تصادف خرد شده است. باتصور این صحنه میتوان ارزش هر قطره از خون از دست رفته را بیشتر از هر زمان دیگری درک کرد؛ خونی که حیات یک پدر، یک همسر یا هر عزیز دیگر به آن وابسته است.
این تصویر برای پریسا عطاردی در چهاردهسالگی تبدیل به واقعیت شد و در آن لحظه دلش میخواست ناجی پدرش باشد. خانواده او برای سهواحد خون یک هفته انتظار کشیدند و پریسا در تمام آن لحظات سخت به مادرش اصرار میکرد که خودش اهداکننده خون باشد. اما سن کم مانعی برای او بود. از آنزمان بزرگترین آرزویش این شد که به هجدهسالگی برسد تا بتواند با اهدای خونش ناجی دیگران باشد.
پریسا عطاردی سیوچهارساله ساکن محله شقایق یک، یکی دو سال بعد از آن اتفاق تلخ پدرش را از دست میدهد اما قولش را فراموش نمیکند. درست در هجدهسالگی دست مادرش را میگیرد و راهی میشود تا برای اولینبار خون اهدا کنند. از همان زمان هروقت توانسته به پایگاه اهدای خون مراجعه کرده و حالا با 24بار اهدای خون یکی از جوانترین اهداکنندگان مستمر سازمان انتقال خون در استان خراسان رضوی است.
او درباره تصمیم بزرگی که در نوجوانی گرفته است میگوید: «وقتی پدرم در بیمارستان بستری بود و ما برای سهواحد خون که قرار بود از تهران به دست ما برسد یک هفته انتظار کشیدیم، با تمام وجود حس کردم هر یک قطره خون چقدر برای جان یک آدم حیاتی و مهم است.»
نکته جالب در اهدای خون پریسا همراهی مادرش با اوست. زهرا خیبریان بدون هیچ مخالفتی به همراه دختر هجدهسالهاش میروند پایگاه اهدای خون امام رضا(ع) واقع در میدان دکتر علی شریعتی. پریسا تعریف میکند: «اولینبار خیلی میترسیدم. مادرم میگفت نفس عمیق بکش و نترس، اصلا درد ندارد. این شجاعت را مادرم در دلم کاشت. از آن به بعد هر سال برای اهدای خون میروم و به این فکر میکنم که جان چند نفر با اینکار نجات پیدا میکند. بهترین لحظات عمرم همان بیستدقیقههایی است که روی تخت پایگاه دراز میکشم و به قطرات خون نگاه میکنم. »
بهترین لحظات عمرم همان بیستدقیقههایی است که روی تخت پایگاه دراز میکشم و به قطرات خون نگاه میکنم
به مادرش که برای گفتوگو همراهش آمده است، نگاهی میاندازد و ادامه میدهد: «چند ماهی که از اهدای خونمان میگذرد خستگی و خوابآلودگی به سراغم میآید و فشار خون را در رگهایم حس میکنم. گاهی به شوخی به مادرم میگویم دلم کیک و آبمیوه سازمان انتقال خون را میخواهد! بعد هم مرخصی میگیرم و میرویم برای اهدا. همیشه با هم میرویم. من چپدست هستم و مادرم راست دست. به همین دلیل من همیشه از دست راست و مادرم از دست چپ خون میدهد. بیست دقیقه روبهروی هم حرف میزنیم و میخندیم. آرامش خوبی داریم.»
خیبریان میگوید: «معمولا به پایگاه اهدای خون میلاد در بولوار استقلال یا پایگاه امام رضا(ع) در میدان دکتر علی شریعتی میرویم. برنامه اهدای خون یک روز تفریحی مادر دختری برای ماست. بعد هم آب انار و قدمزدنهای دو نفری. چند باری برای اهدای خون به پایگاههای دیگری که نزدیکتر بود رفتیم اما بهدلیل برخورد خیلی خوبی که کارکنان پایگاه امام رضا(ع) داشتند ترجیح میدهیم بیشتر به این پایگاه برویم. پریسا میگوید: «ما خودمان را عضوی از خانواده انتقال خون میدانیم و این موارد را به رئیس سازمان گفتهایم.»
خیبریان چند سال قبل یک دوره آموزشی آشنایی با گیاهان دارویی را گذرانده و اطلاعاتی در این زمینه به دست آورده تا توجه به سلامت بدن را در برنامههای روزمره زندگیاش قرار دهد. میگوید: «با اینکه اضافه وزن داریم اما هیچ کدام نه بیماریهای فشار خون داریم و نه بالا بودن چربی خون و اینطور مریضیها. چون اهدای خون مستمر باعث سلامتی بدن میشود.»
دور بسیاری از خواستههای زنانه را خط کشیدهایم تا خونی که اهدا میکنیم تمام فاکتورهای سلامت را داشته باشد
پریسا در ادامه صحبت مادرش میگوید: «البته تمام نکاتی را که برای اهدای خون لازم هستند رعایت میکنیم. مواردی مانند پرهیز از انجام تتو و حجامت، مصرف قلیان یا هر نوع دود یا حتی مصرف قرص قبل از اهدای خون را در نظر میگیریم. دور بسیاری از خواستههای زنانه را خط کشیدهایم تا خونی که اهدا میکنیم تمام فاکتورهای سلامت را داشته باشد.»
پریسا و مادرش به خاطر دارند که روی کیسههای خون اهدایی به پدر، مشخصات مردی سی و چند ساله نوشته شده بوده است. تا مدتها او را با نامش یاد میکردند و به پاس نجات جان انسانی دیگر برای سلامتیاش دعا میکردند. اما حالا فقط کد روی کیسههای خون ثبت میشود و دیگر خبری از نام و مشخصات فرد اهداکننده نیست.
پریسا میگوید: «شاید اگر اسم فرد اهداکننده روی کیسه باشد این حس خوب که یک انسان برای انسان دیگر خونش را هدیه داده باعث ترویج این فرهنگ شود. مانند نجات انسانها با هدیه دادن اعضای بدن. همه خانواده ما فرمهای مربوط به اهدای عضو را پر کرده و کارت اهدای عضو گرفتهایم.»